ارمایل و گرمایل نام دو تن از شخصیتهای داستانی شاهنامه فردوسی است. آنها آشپز ضحاک ماردوش بودهاند.
در صفحه ارمایل در ویکیپدیا فارسی آمده است که:
ارمایل، در شاهنامه نام گران مایهای پارساست که صفت پاکدین دارد. او به همراهی گرمایل (کرمایل) پیش بین، برای رهانیدن نیمی از جوانانی که قربانی ماران ضحاک میشدند، به خوالیگری (آشپزی) شاه تازی درآمدند و با استفاده از مغز گوسفندان هر شب یکی از دو جوان را نجات داده و چون شمارشان به دویست میرسید، آنان را همراه چند میش و بره راهی صحرا مینمودند.
در افسانهها آمده است که ارمایل و گرمایل به جای کشتن دو جوان و پخت غذا برای مارهای ضحاک، یک جوان را رهایی داده و به کوهستان میفرستادند. جمع شدن فراریها به مرور زمان باعث پیروزی مخالفان ضحاک شد.
در نگاه دیگر ارمایل و گرمایل کسانی بودند که روزی یک جوان را میکشتند!
ارمایل و گرمایل قاتلینی بودند که روزی یکی از دو فرد را کشته و دیگری را آزاد میکردند.
انسانها در زندگی گاها در موقعیتهایی قرار میگیرند که مجبور میشوند برای یک هدف بزرگ و ارزشمند دست به رفتارهای ناخوشآیند و غیر انسانی بزنند. من این عمل را «اصل ارمایل و گرمایل» مینامم.
برخیها مخالف اصل ارمایل و گرمایل هستند و معتقدند که هر کسی که در جایگاه آشپز ضحاک قرار میگرفت میبایست مقابل این دستور ضحاک میایستاد و یا فرض از اول مسئولیت آشپزی را قبول نمیکرد. این افراد معتقدند که در صورتی که هیچ کس این کار را قبول نمیکرد و حتی در این راه جان خود را فدا میکردند کمکم جامعه به پختگی میرسید و ضحاک را سرنگون میکرد.
بدیهیه که این مسئله فقط و فقط در یک آرمانشهر امکانپذیر است و در جوامع انسانی دور از ذهن است زیرا همیشه شخصی پیدا میشود که منافع شخصی را به منافع جمعی ترجیح دهد.
من به شخصه به اصل ارمایل و گرمایل معتقدم و فکر میکنم که عقلانی و انسانی است که به خاطر اهداف بزرگتر انسانها گاها دست به برخی رفتار غیر انسانی بزنند.
در ادامه قسمتی از داستان را میخوانیم:
چنان بد که هر شب دو مرد جوان / چه کهتر چه از تخمهٔ پهلوان
خورشگر ببردی به ایوان شاه / همی ساختی راه درمان شاه
بکُشتی و مغزش بپرداختی / مر آن اژدها را خورش ساختی
دو پاکیزه از گوهر پادشاه / دو مرد گرانمایه و پارسا
یکی نام ارمایل پاکدین / دگر نام، گرمایل پیش بین
هر پگاه هنگامی که نگهبانان دو جوان ایرانی به سلاخ میسپردند تا سلاخی شده مغز آنان خورشت اژدها گردد، ارمایل و گرمیل در خفا یکی را کشته و بجای دومی گوسفند جایگزین میکردند. بدین ترتیب به نجات نسل ایرانی برآمده و ایثار مینمودند، چون اگر از اسرار و مأموریت ضحاک آگاهی مییافت جانشان در خطر میافتاد.
چو گرد آمدی از ایشان دویست / بر آنسان که نشناختندی که کیست
خورشگر بدیشان بزی چند و میش / سپردی و صحرا نادند پیش
اگر واژۀ اشتباه گاهاً را هم به کار نبری بهتر است.
درود.
بسیار مفید و موثر بود
سپاس فراوان
سلام.
وقتی میفرمائید باید گاهی اوقات رفتار ناجوانمردانه داشت و به خاطر اهداف بزرگتر دست به برخی رفتار غیر انسانی زد اون وقت هر زمانی رو میتونی برای انجام عمل نادرست انتخاب کنی، چرا که قطعا کاری که میخوای در ادامه انجامش بدی یک کار بزرگه و باید الان یک کار ناجوانمردانه بکنی…
این طرز رفتار بسیاری از انسانهای عصر کنونیه. به بیان بهتر امانیست دقیقا همینیه که شما میفرمائید
در طول هزاره ها باورهای توتمی بسیاری در ما ایرانیان شکل گرفته تحتتأثیر مذاهب و امثال و حکم فراوان که توسط نسلی به نسل دیگر منتقل شده است .
یکی از این باورها این حقیقت است که دروغ بده که حقیقت است ولی واقعیت اینست که ممکن است دروغ با همه بدیهایی که دارد در جایی اثر مثبت و نیکو داشته باشد .
که فهمیدن و شناخت طراز واقعی این اصل بسیار سخت و پیچیده است .
زمانهای طولانی من چونکه به این حقیقت باور داشتم که متحمل هزینه های گزافی در زندگی شخصی شدم.
اما امروز به این اصل باور دارم و میدانم کسیکه بگوید هیچ وقت تکرار میکنم هیچ وقت دروغ نمی گوید خودش یک دروغگو است .
بنظر بنده کل داستان و مبحث ضحاک پیرامون مسئله دروغ از گذشته تا به امروز گره خورده است .
زیرا که شخص خود ضحاک هم خود در اثر دروغگویی و ریاکاری به دنبال آن چنان شخصیتی پیدا کرد .
و اصل ارمایل و گرمایل نشان داد برای مقابله با دروغگویی و ریاکاری نمیشود صرفا با ابزار درستی و صداقت مبارزه کرد و یادآور همان مثل معروف است که دشمن پشت و رو ندارد .
بزرگترین و مهمترین پیام و هدف اصل ارمایل و گرمایل اینست که هیچ مطلقی وجود ندارد .