متاسفانه چندی است که تعداد اندکی از گیلکها در مجلات، سایتها و شبکههای اجتماعی خود آشکارا به تبلیغ افکار چپ میپردازند. از آنجایی که این افکار در بین گیلکها (کسانی که فرهنگ اروپایی را وارد خاورمیانه کردند) طرفدار زیادی ندارند این افراد سعی میکنند که با دست گذاشتن بر روی زبان و هویت گیلکی به تبلیغ عقاید خود بپردازند.
به شخصه فکر میکنم که هر کسی با هر عقیدهای این «حق» را دارد که تفکرات خود را آزادانه تبلیغ کند ولی این حق را ندارد که مردم را «فریب» دهد. از آنجایی که مرز بین آزادی بیان و فریب مردم نامشخص است، من تمایل دارم که دوستان فریبکارمان آزاد باشند که آزادانه دروغ بگویند و از طرف دیگر این وظیفه جامعه مدنی است که در مقابل فریبکاری این افراد ایستادگی کرده و جلوی نشر آنها را بگیرد.
در همین راستا سعی دارم که در چندین مطلب در همین وبلاگ به آشکارسازی فریبکاری رفقای چپمان بپردازم! از شما نیز دعوت میکنم که در راستای نوشتن و نشر این دست از مطالب با من همراه شوید.
مطالبی که در آینده منتشر خواهند شد شامل نقش چپها در ترورهای دهه ۵۰ الی ۷۰ شمسی در ایران، وضعیت اسفناک جوامع چپ از منظر اقتصاد، سیاست، فرهنگ و…، دورویی رهبران چپ و فریب قشر ضعیف جامعه، مورد سوء استفاده قرار دادن کارگران، سوء استفاده از فرهنگهایی نظیر گیلکی و کردی، فدا کردن مردم خودی برای اهداف شخصی، ویژگیهای شخصی افراد چپگرا از منظر موقعیت اجتماعی، تحصیلی، اقتصادی و… خواهند بود.
از آنجایی که گیلکها با هر نوع عقیدهای نسبت به غریبهها برایم در اولویت هستند، در نوشتن این مطالب تا حدالامکان از اشخاص حقیقی و حقوقی گیلک نام نخواهم برد. به هر حال این افراد هم گیلک هستند و برای داشتن جامعهای پویا در نهایت میبایست با روشنگری، تربیت و اصلاح به جامعه بازگردانده شوند.
آفرین ، البته این افراد یک گروه و یک دسته نیستند ، یک عده اشان از بستگان توده ایها و کومونیستها هستند که حالا رنگ عوص کرده و به جای شرق لنین دنبال شرق اسلامی هستند ، متاسفانه نتیجه حضورشان فقط تمایل جامعه به یک ناسیونالیسم پر شوره. برای نمونه اتفاقی که در جامعه روسیه افتاد که سبب شده ناسیونالیسم و امنیت ملی مقدم بر خیلی چیزها بشه. چپ افراطی وطن فروش نه تنها در روسیه که قبلا هم در آلمان و خیلی جاها سبب ترس طبقه متوسط از دموکراسی شده. یک عده از اینها پان کردها و پان ترکهایی هستند که گیلکی یاد گرفتند و عموما با موساد و سازمان جاسوسی جمهوری آذربایجان همکاری می کنند این راحتی رفت و آمد به جمهوری آذربایجان یکسری مشکلاتی در آینده به وجود میاره. اینها در حال فریب جوانهای بیکار و پر از انگیزه برای تقابل شخصی هستند. نظام خیلی راحت می تواند چه با آموزش و یا حتی قاننونی جلوی اینها را بگیره اما به چند علت آزاد آزادند یک انتخابات شما به یکسری چهره های تکراری در میان طرفداران داماش که تو پیچ های تجزیه طلب راحت نظر می گذارند و به وقتش سینه برای شهردار بومی چاک می کنند از اینها به عنوان سیاهی لشکر جناحها استفاده می کنند و اینکه باز هم متاسفانه ما هنوز نفهمیدم که ملی گراها خطر اصلی نیستند به جای رقیب تراشیدن برای ملی گراها بایستی به آنها تاریخ صحیح ایران را آموزش داد که فی المثل قدرت اصلی کوروش کبیر در تسامح اش نسبت به عقیده ها بود نه در زور و بازوی لشکرش یا هیچ کدام از بزرگان ابران خواهان حذف زبانهای محلی نبودند یا شاهنامه واقعی آن چند بیت نژاد پرستانه نیست و اینکه آن معدود از ملی گراها که هنوز به پهلوی امید دارند خوب به عکس رضا پهلوی همراه با تجزیه طلبها نگاه کنند. هویت طلبان معتدل را باید از میان تجزیه طلبها جدا نمود ، ملی گراها را از دست نژاد پرستها نجات داد و مدیریت استان راه بهتری برای انتخابات پیدا کنه. ممکنه سیاهی لشکر باشند اما این چپهای افراطی قطعا روزی به همین منتخبین هم خیانت می کنند و اصلا وزنه های برای تعادل نیستند بلکه سبب میل جامعه به یکی مثل رضاشاه می شوند . چپ گرایی و تقابلش با هیلاری کلینتون سبب آمدن کی شد؟
با سلام و تشکر از کامنت شما. با بسیاری از قسمتهای کامنت شما به شدت مخالف و با بسیاری از قسمتهای آن شدیدا مخالف هستم. سعی میکنم که همزمان با انتشار مطالب آینده پاسخگو مطالب شما نیز باشم. با تشکر مجدد.
منم از اینکه با وجود مخالفت با عقیده من تا آخر گوش دادید از شما تشکر می کنم و امیدوارم آینده ایران عزیز در وحدت بیشتر اقوام ایرانی و فرصت نامیدن تفاوتها و غنای بیشتر فرهنگ ایرانی باشه همانطور که نیاکان ما قرنها از هم یاد گرفتند ، ترک ، لر ، گیلک ، فارس ، عرب ، کرد و …. از هم یاد گرفتند به هم یاد دادند فهمیدند هر کدام به تنهایی آسیب پذیر هستند و در کنار هم نیرومندترند ، با هم وصلت کردند به سرزمینهای هم رفت و آمد و گاه سکنی همیشگی نمودند و سرای خویش را همه ایران دانستند. یکسری مدرنیزاسیون آمرانه در زمان معاصر انجام شده و البته در کنارش کارهای سودمندی هم انجام شده اما من جای شما باشم کتاب ابراهیم فخرایی را یکبار دیگر می خوانم به خصوص آن قسمتی که دو مرد از دیار کاسپین قرار بود با هم ایران را بسازند ، یکی روشنفکرتر و دیگری مستبد . منتها مثل همیشه استعمار نگذاشت که روشنفکری میرزایی به مدرنیته معاصر تجویز بشه . از نژاد پرستی عده ای از ملی گراها حق دارید بنالید اما منم حق دارم از تجزیه طلبهایی که از اسم میرزا سواستفاده می کنند و پرچم جمهوری کومی روسیه را جای پرچمی که کاپیتان محمود خان جانش در راه آن نهاد بپرسم خدا وکیلی یک درصد میرزا را می شناسند یا …..؟