من از حدود ۷ سالکی این امکان رو داشتم که به کامپیوتر دسترسی داشته باشم. البته اولین کامپیوتر شخصیام زمانی که ۱۵ سال داشتم برام خریداری شد و این به این معناست که تا قبل از از ۱۵ سالگی این حق رو نداشتم که هر بلایی که دوست دارم به سر کامپیوتر بیارم.
اعتراف میکنم که وقتی به این فکر میکنم که آقایان بیل گیتس و مارک زاکربرگ در سنین ۱۳ – ۱۴ سالگی اولین برنامه تجاریشون رو نوشتن حسابی بهشون حسودیم میشه ولی چیزی که باعث غمگین شدنم میشه اینه که با توجه به شناختی که از خودم دارم مثلا اگر از همان ۷ سالگی یک کامپیوتر متعلق به خودم داشتم شاید من هم میتونستم در همون سنین برنامههای تجاریم رو عرضه کنم.
چیزی که این حس رو در من تقویت میکنه تجربه «ساخت کورکورانه اپ محاسبه اضافه کاری پرستاران» هست!
ماجرا اینه که همین داستان کامپیوتر در خصوص گوشی موبایل اندرویدی هم برام تکرار شد. من از زمانی که کم کم سیمبیان رو به افول میرفت میدونستم که آینده متعلق به اندروید هست! همیشه میدونستم که با برنامهنویسی اندروید میشه به چه بازارهای جدیدی وارد شد اما… خب قضیه روشنه من باز هم دیر به چیزی که میخواستم رسیدم. در واقع همین ۳ سال پیش بود که اولین گوشی هوشمندم رو گرفتم.
باید اعتراف کنم که چیزی که عامل نخریدن کامپیوتر در ۷ سالگی و همینطور عدم خرید یک گوشی اندرویدی در اوایل ظهور اندروید بود مسئله سادهای به اسم «پول» بود. خب من جوانی بودم که هیچ منبع درآمدی نداشتم و قطعا خونوادم با درآمد بازنشستگی هم چندان براشون مهم نبود…
باری! چیزی که میخوام در این مطلب بهش اشاره کنم افتخار کردن به بی پولی نیست. من با بیل گیتس کاملا موافقم که میگه: «اگر پولدار به دنیا نیای تفصیر تو نیست ولی اگر بی پول بمیری تقصیر توئه!»
به هر حال زمانی بود که من گوشی اندرویدی نداشتم ولی این باعث نشد که نخوام به سراغ برنامه نویسی اندروید برم. به سراغ کتابها و ویدیوهای آموزشی رفتم و در محیط مجازی شروع به یادگیری برنامه نویسی اندروید بدون داشتن دستگاهی برای تست کردن!
در همین دوران یادگیری بود که دوستی که خودش در بیمارستان کار میکند با من در مورد مشکل پرستاران در خصوص محاسبه اضافه کاریشون صحبت کرد. راه حل ساده بود! کافی بود که برنامهای برای اندروید بنویسم که پرستاران به راحتی بتونن توسط اون اضافه کاریشون رو محاسبه کنن… ولی این وسط یک چیزی میلنگید!
مشکل کار این بود که من هیچ تجربهای در خصوص کار با اندروید نداشتم! اگر بخوام کمی فنیتر صحبت کنم من هیچ درکی نداشتم که UX در اندروید به چه شکل است!
به هر حال دل رو به دریا زدم و با استفاده از یه رابط کاربری من در آوردی برنامه رو ساختم و پس از اتمامش توی گوشی اندرویدی یکی از دوستان نصب کردم. وقتی اولین بار برنامه در یک گوشی واقعی اجرا شد و به درستی کار کرد حسابی خوشحال شدم!
اپلیکیشن محاسبه اضافه کاری پرستاران رو پس از مدتی وارد کافه بازار کردم و چندین ماه بعد از این ماجرا اولین گوشی اندرویدیم رو خریدم…
امروزه این اپ بیش از ۳۰۰ بار دانلود شده. وقتی به ظاهر این برنامه نگاه میکنم حالم بهم میخوره که سازندهاش هستم! چیزی که باعث شده که تا حالا این برنامه رو از کافه بازار حذف نکنم یادآوری این درس بهم بوده که با تلاش میشه غیر ممکنها رو هم ممکن کرد. درسته که احتمالا حال من و بقیه همکارانم در سراسر دنیا از همچین ظاهری بهم میخوره ولی چیزی که مهمه اینه که این اپ در چند سال گذشته تونسته به چند صد نفر پرستار کمک کنه و چه چیزی از این بهتر؟! 🙂
Anything is possible if you just believe!