از سالها پیش تا کنون استان گیلان و شهر رشت یکی از مقاصد اصلی مهاجرین آذری (ترک) استان اردبیل بوده است. این مهاجرتها اغلب به سبب وضع اقتصادی نامناسب اهالی اردبیل صورت گرفته است. مهاجرین با زندگی در حاشیه شهرها کمکم موفق شده و اندکی وضعیت زندگی خود را بهبود بخشیدند. بعضی از آنها در نسلهای بعدی مشاغل یدی پدران خود (اغلب کارگری روزمزد) را کنار گذاشته و وارد سایر حوزههای شغلی نظیر کارمندی و خدماتی و… شدند. تعداد محدودی از همین افراد با گذشت زمان مراحل ترقی را طی کرده و وارد حوزههای مدیریتی و سیاست شدند و حتی در طی سالها در کنار مردم بومی نمایندگانی در مجالس شورای شهرها داشتهاند.
با اینکه حضور این قشر در شهرها همواره مشکلات زیادی را برای شهروندان بومی به وجود آورد اما نگاه مردم گیلان به اینگونه افراد همواره نگاهی دلرحمانه، دلسوزانه بوده و همراه با مراعات بوده است. این روال تا اواخر دهه ۸۰ شمسی ادامه یافت. در این دهه (و دهه بعد) عدهای از سیاسیون آذری ساکن رشت (و سایر شهرهای گیلان) آغازگر اقدامات تحریکانگیزی بودند. عدهای از آنها سخن از شورای شهر تمام آذری آوردند، عدهای مصلی اصلی شهرها را با بهانههای مذهبی محلی برای گردههمایی قومی خود کرده و برخی نیز برای کسب رای مراسم سور و سات خود را در شبهای منتهی به انتخابات برگزار کرده و کاروانهای اتوبوس را از شهرها و روستاهای پدری خود در اردبیل روانه رشت کردند! در کنار اینگونه رفتارها از سیاسیون برخی از فعالین اجتماعی آذری نیز با این سیاسیون همراه شدند.
از جمله این افراد میتوان به «ودود اسدی» اشاره کرد. در مورد این فرد و اقدامات تحریکانگیزش در رشت به اندازه کافی در گوگل اطلاعات مفید وجود دارد. متاسفانه بسیاری از سایتهای معاند این فرد و همفکرانش را فردی بیگناه معرفی کردند که توسط دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بازداشت شده است.
همزمان با این اتفاقات در گیلان اقدامات منتصب به پان ترکیسم در سراسر کشور گسترش یافت. در این سالها شاهد اتفاقات تلخی نظیر شعار «خلیج العربی» در ورزشگاهها توسط هواداران تیم تراکتورسازی تبریز و بالا بردن پرچم کشور جمهوری آذربایجان بودیم. همزمانی این رویدادها این شایبه را در ذهن مردم به وجود آورد که احتمالا این رویدادها جدا از هم نبودهاند.
با گسترش اینگونه رفتارها مردم رشت به خود آماده و در انتخابات سال ۹۶ شورای اسلامی شهر رشت با بایکوت کامل سیاسیون آذری، همه با هم تحت عنوان ائتلاف رشتیها تلاش کردند که حداقل کرسیهای مدیریت شهری را در اختیار ساکنین اصلی شهر خود بگذارند. خوشبختانه این اقدام رشتیها ثمربخش بود و آذریها حتی نتوانستند عضو علل بدلی را وارد این شورا کنند.
در همین هنگام اغلب فعالیت سیاسی و اجتماعی آذری رشت معتقد به گزاره «ما هم رشتی هستیم.» بودند. آنها معتقد بودند که منافع شهر رشت و استان گیلان بالاتر از هرگونه تفکر قومی است.
حال پس از گذشت ۱ سال ادعاهای تندروهای ترک اردبیلی و آذربایجانی بر سر مالکیت گردنه حیران مجددا تکرار شده است. با اینکه طبق تقسیمات کشوری حیران جزء آستارا و آستارا جزء گیلان است، آنها ادعاهایی واهی بر مالکیت این منطقه دارند. این افراد بارها تابلوهای ورودی استان گیلان از سمت اردبیل را تخریب کرده و ویدیوهای مرتبط با آن را در فضای مجازی منتشر کردهاند. در کمال تعجب بسیاری از سیاسیون مناطق اردبیل و آذربایجانها هم با این افراد همراه شدهاند.
حال زمان آن است که فعالیت سیاسی و اجتماعی آذری رشت و سایر شهرهای استان گیلان موضع خود را در این خصوص مشخص کنند. آیا حق را به اقوام و خویشان تندرو خود در اردبیل داده و یا منافع شهری که در آن زندگی میکنند برایشان در اولویت است؟
در حالی که بسیاری از چهرههای بومی در این خصوص موضع گرفتهاند، فعالین آذری تا این لحظه سکوت کردهاند. سکوتی که از گذشته در فرهنگ عامه ما به معنی «رضایت» است.
اول بایستی تشکر کنم در کنار بعضی مقالات افراطی که خواهان برخورد با هموطنان آذری بود مقاله شما خیلی منطقی مساله را بررسی کرد اما برای چرایی این موضوع بیاییم به خرداد ۷۶ نگاهی کنیم ، افزایش فضای باز سیاسی و امکان فرصت به طبقه متوسط و …. اما یک عیب بزرگ هم داشت ورود فرزندان و بستگان عموما با تفکر چپ افراطی منتها اینبار با دیدگاه فرهنگی حتی در سطح مشاورین و اعضای دولت از جمله جناب عبدالعلی زاده که هرکسی که در سن و سال من تبریز درس خوانده باشه با افکار شبه پان ترکی ایشان آشناست. کار به جایی کشید که فردی که اول انقلاب علنا به امام خمینی ره توهین نموده بودند با تغییر شکل ظاهری خود را با حمایت همین لابی به سیستم حکومتی کشور نزدیک نمودند. خوب اینها دقیقا چی می خواهند؟ اول بگویم بر خلاف ظاهر یکدستشان اینها الان چند فرقه شدند و البته گاهی با هم اشتراک دارند، یک عده تامین کننده صرف منافع جمهوری آذربایجان و ترکیه شدند یا ایران تجزیه بشه یا آنکه کشوری بی خطر برای منافع ترکیه ، یک عده اشان خواسته یا ناخواسته در جهت منافع اسرائیل و عربستان حرکت می کنند هدف این عده نابودی ایران و سوریه سازی آن است متاسفانه دوست و همراه لابی عربستان و اسرائیل در کاخ سفید هم حضور دارد برای همین هم هست که هم در سطح جهانی بی خیال کره شمالی بمب اتمی شدند و به کشور ما مرتب گیر دادند ، عوامل دنبال بهانه اند یک روز عروسکی در برنامه تلویزونی، روز دیگر هم اختلاف بین لرها و اعراب خوزستان بین لرها و اصفهانی ها ، ایجاد کانالهای جعلی به نام مردم لر و….. اکثریت ترکان ما به واقع همراه هیچ کدام از این دو گروه نیستند منتها جوانی، بیکاری گسترده، مشکلات معیشتی ، ناکارامدی و عدم برآورده نمودن وعده ها و شیفت بعضی وعده ها به سمت وعده های قومیتی یعنی رای آوردن به هر قیمتی که با کمال تاسف هم توسط این دولت و هم رقبایش و هم بعضی نمایندگان بهش دامن زده می شود و ترس افراطی از ملی گرایی که برابر روز ۷ آبان چشمان خود را بر تحرکات قوم گراها با اغماض بسته اند. گیلان موقعیت ممتازی داره برای هر دو گروه قوم گرا اولا مانند شیراز و تهران یک مادر شهره نه به معنی وسعت که به سبب امکان همزیستی اقوام ایرانی زیر سایه تمدن گیلک . خود گیلان هم سابقه درخشانی در تمدن و فرهنگ ایرانی و حفظ تمامیت این کشور داشته و ضمنا با مشکلات زیست و محیطی و عدم توسعه یافتگی و تلنبار خواسته های مردمش با جمعیت بالای کتابخوان و روشن روبروست اینه که هر دوی این گروه ها با لابی اشان در حال ایجاد درگیری هستند لذا کانالهای جعلی به اسم گیلک که به فارس و ترک هم فحش بده تا تشویق مردم به واکنش رادیکالی و در این گرانی دلار بدشان هم نمیاد …. به عقیده من جریانی که به صورت کلان روی مناطق لر نشین و گیلان و مازندران و گلستان حالا به ظواهر گوناگون زوم کرده هدفش نابودی کل ایران یا ضعیف تر کردن مردمشه . ما چه کار می توانیم انجام دهیم؟ اون وحدت ملی که در حوادثی مانند زلزله کرمانشاه نشان دادیم در باقی شئونات زندگی و تعاملات بین خود و اقوام هم نشان دهیم همه اقوام ایرانی اعم از کرد، لر، گیلک، تالش ، اصفهانی، بلوچ ، سیستانی ، شیرازی ، بوشهری دارای اشتراکات زبانی خیلی زیادی هستیم کاری به زبان ندارم که یک چیز ثابت نیست با ترک و عرب ایرانی هم قرنهاست که هموطن هستیم ، وصلتها صورت گرفته و بارها دوش به دوش هم با دشمنان ایران جنگیدیم. روی اینها تاکیید کنیم و به جای خندیدن به تفاوتها از تفاوتها یاد بگیریم و از این تنوع فرهنگی فرصت بسازیم. کار دیگر این است که دوباره گیلان و یا هر جای ایران که هستیم را طوری کنیم که افرادی که جذب ما می شوند نه به زور و اجبار که با کمال میل در ما حل شوند نمونه اش دکتر رادمنش ایشان فرزند یک یزدی متولد لاهیجان بودند اما همه جا خود را ایرانی گیلک می دانستند ، یا کاشف السطنه که جذب گیلان شد و …. چرا هموطن اردبیلی ما با جای آنکه جذب باندهای پان ترک، پان عرب و…. بشه جذب ما نشه. تا ۴۰ سال پیش چنین بود بسیاری را در انزلی ، سوماسرا ،فومن و رشت می شناسم که جذب شدند و خود را ایرانی گیلانی می دانند، یک نکته ای هم خدمتتان عرض کنم افرادی از میان ما که حرفهای رادیکال و غیر منطقی و غیر انسانی می زنند مثلا با ترک و تهرانی ال کنیم و بل کنیم شک نکنید که در راستای منافع ودود اسدی هستند. یک خواهش هم از شما داشتم گیلان کلی مفاخر به ایران هدیه کرده که بدون آنها مام وطن ایران انقدر غنی نمی شد مثل استاد پورداود،استاد ابتهاج ، دکتر معین ، سیروس شمیسا و ….. چرا از آنها صحبت نمی کنید که هر چه بگوییم کم است و عرض آخر نام دریای کاسپین و آستارا و گردنه حیران یک مساله قومی نیست بلکه ملی است بایستی در گروه های مختلف این را به سایر هموطنها در اقصی نقاط ایران منعکس کرد که تحمیل نام خزر کار همان اندیشه پان ترکی و ضد ایرانی در زمان دولت اصلاحاته و ورای جعل تاریخی خیانت به منافع ملی ماست و مساله گردنه حیران و آستارا یعنی منافع ملی ایران. چون اینها آستارا را بگیرند بعد نوبت انزلی است که همین الان هم دارند تبلیغ می کنند بعد رشت و لاهیجان و سرآخر …. یعنی نابودی ایران. موفق باشید
با تشکر از شما و دیدگاهتان و ممنون از اینکه وقت گذاشتید و این مطلب رو نوشتید.
به جرات میتونم بگم که با بیشتر متنتون موافق هستم.
البته من به شخصه راه حل برون رفت از وضع فعلی رو تقویت تک تک فرهنگها میدونم.
مسلما اگر شاهد گیلک، ترک، لر، کرد، تالش، فارس و… قوی باشیم در نهایت شاهد یک ایران قدرتمند خواهیم بود. به نظرم حالا که ایالت متحده آمریکا تبدیل به یکی از قدرتهای بزرگ دنیا شده به سبب همین نوع دیدگاه نسبت به ایالتها و خرده فرهنگهایش است.
در مورد نوشتن در مورد مشاهیر گیلان هم من به شخصه علاقهای به نوشتن از گذشته نداریم. چه بسا که در مورد این افراد در جاهای دیگر بسیار نوشته شده است. به شخصه ترجیح میدهم که در خصوص حال و آینده بنویسم. با این وجود تلاش میکنم که در صورت امکان در خصوص این مشاهیر هم بنویسم.
با گسترش اینگونه رفتارها مردم رشت به خود آماده و در انتخابات سال ۹۶ شورای اسلامی شهر رشت با بایکوت کامل سیاسیون آذری، همه با هم تحت عنوان ائتلاف رشتیها تلاش کردند که حداقل کرسیهای مدیریت شهری را در اختیار ساکنین اصلی شهر خود بگذارند. خوشبختانه این اقدام رشتیها ثمربخش بود و آذریها حتی نتوانستند عضو علل بدلی را وارد این شورا کنند.
پس موضع اکراد مهاجر در اورمیه چگونه هست پس انتظار نداشته باشید با انها با مسالمت امیز برخورد شود که با دغل بازی4 نفر را وارد شورای شهر کردند
درمورد گردنه حیران تا استارا نظراتتان کاملا اشتباه است استارا تا سال 1349 و قبل از اون مال اذربایجان بود اسنادش موجود هستش حتما اپلود میکنم
من در مورد سایر شهرها اظهار نظر نمیکنم. تا جایی که میدونم ارومیه شهری با بافتی نیمی کردی نیمی آذری است. اگر توی ارومیه کردها رای آوردن به این معنی نیست که آذریها بهشون رای دادن. به این معنی هست که با جمعیتی که دارن تونستند به نمایندههاشون رای بدن. تا قبل از این مردم رشت براشون مهم نبود که به کی رای میدن. این سری براشون مهم شد و به مهاجرین رای ندادند. قضیه همینقدر ساده هست. مسلما اگر تعداد این مهاجرین زیاد بود میتونستند حداقل یک نفر رو وارد شورا کنن. این در حالیه که حتی به آرای علل بدل نزدیک هم نشدند.
در مورد آستارا و شهرهای نمین و لنکران و… که شهرهای تالشنشین هستند هم کافیه به تصاویر تاریخی نگاه کنید. بخشهای زیادی از کشور آذربایجان و استان اردبیل امروزی و کل استان زنجان و بخشهایی از البرز متعلق به گیلان بوده. اینکه در بازه زمانی کوتاهی این شهر در تقسیمات کشوری جزئی از آذربایجان بوده ملاکی نیست. حتی اگر به قول شما سال ۱۳۴۹ رو در نظر بگیریم باز هم از اون زمان تا حالا حدود نیم قرن گذشته.
در نهایت نظر مردم خود آستارا و حیران مهمترین چیز است. باز هم تا جایی که من اطلاع دارم مردم این منطقه به طور کامل به مردم اردبیل متفاوت هستند و به هیچ وجه خودشون رو متعلق به اردبیل نمیدونن.
همه شما سر کار هستید / نه خبری از الحاق آستارا به اردبیل است نه تشکیل استانی جدید نه هیچ چیز دیگر
دوستان عزیز / با وضع فعلی مملکت هیچ چیز تکان نخواهد خورد
نویسنده مقاله خیلی جالبه که در ابتدای مطلب خودش اعلام کرده به دلیل وضع نامناسب بیکاری و اشتغال ، تعداد زیادی از تورک ها به رشت مهاجرت کرده اند
خب برادر من
آیا بهتر نیست اردبیل که این همه مشکل بیکاری و اشتغال داره اول به مشکلات بی شمار خودش رسیدگی کنه و بعد فیلش یاد هندوستان ( گردنه حیران ) کنه ؟؟!!!
لطفاً این بازی های تکراری و خسته کننده را ادامه ندهید
بهترین راه حل این است که همه تابع قانون باشیم
طبق قانون شفاف تقسیمات کشوری تا خود تونل گردنه حیران تابع آستارا و گیلان است
رامسر و تنکابن هم گیلک زبان هستند هم نزدیک به رشت ( نسبت به ساری )
ولی این دو شهر در مازندران هستند
گیلانی ها تابع قانون مملکت هستند و هیچ وقت سر این دو شهر گیلک زبان نزدیک رشت داد و هوار راه نیانداختند و فضا را غبار آلود نکردند
لذا اردبیلی های عزیز
قبری که رویش گریه می کنید مرده ای داخلش نیست قارداش لار
جناب علی اولا تقسیم بندی استانها نه تنها در ایران که در کل دنیا بارها تغییر کرده است اما اگر به میزان این تغییرات نگاه کنید آستارا در طول تاریخ چند هزار ساله ایران عزیز همواره جزئی از گیلان بوده ، هست و خواهد بود. اما چرا مردم رشت که کل مردم ایران روی شما حساس شده اند. چرایی اش را بایستی در رفتار خودتان جستجو کنید. قرنها مردم ایران در کنار هم بودند در سختی ها و خوشی ها . هرگز از خود نپرسیدند که آل بوییه گیلک است ، نادر ترک خراسانی، صفوویه اردبیلی و …. برایشان عدالت حاکمان مهم بوده و فرزندان خود مانند میرزاکوچک خان ، سردار اسعد بختیاری ، ستارخان و باقرخان ورای تنگ نظری قومیتی دوست داشتند و دارند. تمسخر قومیتی هم محدود به ایران نیست. در غرب هم این همه داعیه برابری می کند این رفتار کماکان جاری است. بیش از یک سوم مردم آمریکا لاتین تبارند و بسیاری از افراد مطرح در حوزه هنری تا سیاست و تجارت اسپانیایی زبانند. لیکن باز هم هستند افراد نادانی چه در میان عوام و حتی خواص که صفت اسپانیک و یا همان هسپانیک را جهت تمسخر به کار می برند اما اسپانیایی زبانها آمریکا مانند بعضی از هم تباران شما نه سرود ملی آمریکا را مسخره می کنند نه به زبان ملی اش یعنی انگلیسی توهین می کنند نه حق دارند تمامیت کشور را به سخره بگیرند چرا که پلیس اف بی آی و قوانین آمریکا با اینجور افراد کوچکترین شوخی ندارد. شما اگر پاریس ، رم ، لندن و مراکز اروپا را با دیگر شهرها که حتی گاه کهن تر از پایتخت اصلی هستند مقایسه کنید ممکن است صفت بی عدالتی و یا تمرکز در پایتخت دهید منتها نه کسی چنین فکر کودکانه ای می کند و نه حق دارد روی اعصاب مردم راه برود.
در کشور ما علی رغم همه کاستی ها ، کمبودها ، سومدیریتها و …… تبعیض قومیتی به هیچ وجه نداریم و حداقل برای ترک زبانها چه در رژیم سابق و چه جمهوری اسلامی ایران کوچکترین منعی نبوده است. اما شما را چه می شود؟ شبانه روز مملکت خود را می کوبید و زشت ترین حرفها و شنیع ترین تهمتها را به غیر از خود می زنید. می دانید این حرفهای زشتی که شبانه روز به فردوسی پاکزاد و امثالهم وارد می کنید اگر یک غیر آلمانی زبان به گوته یا شیلر وارد کند بایستی در جایی حتما ثابت کند وگرنه تا قیامت بایستی از این دادگاه به آن دادگاه رهنمون شود و هرچه را در می آورد جریمه و تاوان دهد. همزبانهای شما از رو نمی توانند 5 بیت شاهنامه را بخوانند بعد با خواندن وبلاگ فلان آدم بیمار یا نقل قول فلان پهلوان کارشناس نقد شاهنامه می شوند آن هم با آن ادبیات سخیف و لمپنی؟ تمام لیگ ایران بایستی بمیرند تا تیم تراکتورسازی کاپ پشت کاپ بگیرند. شبانه روز مرگ بر فارس ، مرگ بر کرد ، تمسخر گیلک و مازندرانی و حمایت آشکار از وهابیت علی عزیز ، جان همه را به لب رسانده. در آنسوی ارس رژیم نژاد پرستی که عشق شماهاست هم خونهای تالشمان و دیگر اقوام را به شدت سرکوب می کند. می توانی یک تالش زبان که مانند جناب قاضی پور همه را به گلابی می بندد و هرچه به دهانش می آید در مجلس جمهوری آذربایجان نشانم دهی؟. 8 سال دفاع مقدس عشقهای شما آنسوی ارس ، معلمین شما ، آنها که شبانه روز برای پرچمش اشک شوق می ریزید، آنها که خوجالی و قره باغش مرتب جگرتان را می سوزاند کجا بودند؟!! حتی پارسیان هند با وجود قرنها خروج از ایران قلبا با مردم ایران علیه صدام بودند. پدر الهام خان شما کجا بودند؟!! تهران شهر 70 درصدی ترکی است یا شهر فارسها که حق شما را خورده است؟!!. حتی دو خط کلام شما با هم در تناقص است! می توانید در رشت و هر جای ایران صاحب همه چیز شوید اما کرد در اتوبوس حتی پشیزی جنس نفروشد و اگر در بازی با لباس محلی اش آمد داعش وار تهدید به مرگش می کنید. آدرس درست و حسابی در شهر و دیارتان به مسافر بدبخت نمی دهید بعد هرجا می روید انتظار برخوردی خوش و خرم دارید؟ ما دوست داریم تبریز و آذربایجانمان را با ستارخان و باقرخان ، با باکری با دکتر مرتضوی شاهنامه شناس با تقی زاده ها مشروطه خواه به یاد آوریم. نه کسانی که ذوب در ولایت الهام علی اف و بوزقورد هستند هر حقی را به خود می دهند و هیچ حقی برای دیگران قائل نیستند. علی جان نمی دانم صحبتهای وزیر بهداشت را خطاب به آن نماینده مودبتان!! شنیدی یا نه . حرف همه ما هم بود. همچنان که بسیاری هم از صحبتهای نماینده رشت حمایت کردند . اینها صحبت یک وزیر و یا یک نماینده مجلس نیست بابا دیگه از دست بعضی کارها و زیاده خواهی اتان خسته شدیم. بلوچ و سیستانی امان در فقر مطلق است. خوزستانی دارد کور می شود. چه از جان بقیه می خواهید.
این را بدان با همه عشقی که به وجب وجب ایران داریم آستارا و حیران خط قرمز نه تنها گیلانی ها که کل مردم ایران است. خط قرمز خود آذربایجانهای غیور ایراندوست هم هست که اسیر کودتاهاچی ها اقلیتی هستند که عربده کشان صفتهای ساتقین و مانقورد و ……. به حاشیه رانده اند البته به گمان خود چرا که اگر گوش دهید صدای اعتراض به قوم گرایی و طمع به آستارا و حیران در آذربایجان بلندتر از صدای ما هست همه پشت مردم گیلان هستند. بیشتر از این با صبر مردم ایران بازی نکنید و مهره فلان آدم خودخواه که سودای نمایندگی دارد و عناصر ضد ایرانی از جمله این شاهزاده سعودی نشوید.
این افراد توسط گونازtv وجمهوری اذرباییجان هدایت میشوند. دراین کانال اخیرا خانه تیمی ایشان را در اردبیل ورشت نشان داد که مشغول نقشه وحرفهای شوم بودند
بسمه تعالی
پان ترکیست ؛ بزرگترین خطر هویت بلاد ایرانی
بابک سارانی
بزرگترین تهدیدی که آینده هویت بلاد ایرانی و در واقع ماهیت و اصالت و شخصیت منحصر به فرد تمدن ایران ، به عنوان یکی از قدیمی ترین تمدن های بشری ، را تهدید می کند ، زیاده خواهی قومیت ها و به ویژه پان ترکها می باشد . ابتدا بگوییم علت اینکه ما بر زیاده خواهی پان ترکها تاکید داریم این است که در میان قومیت ها ، ترکها بیشترین جمعیت را دارند و بزرگترین قوم محسوب می شوند و لذا بیشتر از دیگر قومیت ها زیاده خواهی های ، برخی از آنان یعنی پان ترکها ، بازتاب و تاثیر منفی بر ایران خواهد داشت .
نکته دیگری که در ابتدا باید بگوییم این است که ایران کشوری کثیر القوم می باشد و این وضعیت را ما از همان تمدن ایران هخامنشی ، که نخستین تمدن بزرگ و محوری تاریخ و سر آغاز تاریخ ایران است ، به وضوح شاهدیم . بنابراین طبیعی است که آنها حق داشته باشند با زبان قومی خود با خانواده و خویشاوندان و همسایگان و هر کس دیگری که به زبان آنها تکلم می کند به زبان قومی خود تکلم کنند . اما باید به این نکته بسیار اساسی توجه داشت که زبان فارسی یگانه زبان رسمی و ملی همه ایرانیان می باشد و تنها پل ارتباطی اقوام متعدد و مختلف ایران زمین با یکدیگر می باشد . براستی اگر بنا باشد هر قومی زبان خود را در مدارس آموزش ببیند و با آن زبان بزرگ شود ، دیگر چه چیزی می تواند عامل پیوند او با اقوام دیگر باشد ؟ و اصلا چه وجه مشترکی موجب می شود تا ما همه ایشان را ایرانی بدانیم و بنامیم ؟ اگر قرار باشد هر قومی در مدارسش به زبان قومیش آموزش ببیند آیا این چیزی جز تضعیف وجه شباهت و عامل همبستگی همه ایرانیان و تقویت عامل جدایی و وجه تفاوت ایشان خواهد بود ؟ در این صورت چه وجه شباهتی یک بلوچ را به یک ترک و یا یک عرب را به یک کرد پیوند می دهد و موجب می شود تا همه آنها ایرانی شمرده شوند ؟ آیا این مقدمه ای نخواهد بود بر تجزیه و تکه تکه شدن کشور عزیزمان ؟
به هر روی به نظر می رسد زبان فارسی تنها رابط و وسیله اتصال اقوام ایرانی با یکدیگر و در واقع زبان میانجی است و چنین مقامی را هیچ چیز دیگر ، باز تاکید می کنیم هیچ چیز دیگر ، ندارد . حتی دین و مذهب نیز در ایران ما دارای تنوع و تعدد است و حداقل چهار دین در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است که هر کدام از ادیان و به ویژه دین رسمی یعنی اسلام حداقل دارای دو مذهب شیعه اثنی عشری و تسنن است . بنابراین ما حتی از دین و مذهب هم نمی توانیم توقع مرکز ثقل و نقطه اتصال اقوام ایرانی بودن را داشته باشیم و این مقام در درجه اول مختص به زبان فارسی و در درجه بعدی به دین مبین اسلام و مذهب تشیع اختصاص دارد .
در همین رابطه مطلب مهم دیگری که وجود دارد این است که ما ایرانیان از معدود ملت هایی هستیم که دچار گسست تاریخی چشمگیری نشدیم و تقریبا دارای پیوستگی تاریخی با اجداد و نیاکان خود ، به ویژه اجداد هخامنشی خود هستیم ، و تنها چیزی که ما را به آن اجداد پر افتخار متصل می کند چیزی جز زبان گرانمایه پارسی ، که جزو چهار زبان کلاسیک جهان است ، نیست . ( جالب است بدانیم در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، چهار زبان یعنی یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایه تعریف، زبانی کلاسیک به شمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد ؛ در نشست برلین زبان شناسان پذیرفتند که ادبیات فارسی در قرون وسطی در صدر و پیشگاه ادبيات ديگر ملتها بوده و ايران در آن سدهها بيش از هر ملت ديگري سراينده، نويسنده و انديشمند ( حکیم یا فيلسوف) داشته است . همچنین در نشستهاي سالهاي 1922 و 1936، جايگاه زبان فارسي ، به عنوان یک زبان كلاسيك هند و اروپايي بار ديگر تاييد شد ) .
به هر روی ما ایرانیان در طی بیش از دو هزار و پانصد سال حداقل دو بار دین خود را عوض کردیم ولی به تصریح همه زبان شناسان زبان ما ، با همه تغییراتی که کرده ، در ادامه و دنباله زبان اجداد باستانیمان محسوب می شود و این بزرگترین افتخار ماست که مانند ملتهایی حتی ملتهایی به کهنی مصر زبان خود را از دست ندادیم و عرب زبان نشدیم و یا مانند مردم آناتولی ، زبان خود را از دست ندادیم و ترک زبان نشدیم . اگر چه این افتخار تمام نیست زیرا برای مثال نواحی بین النهرین که زمانی فارس زبان بودند و پایتخت تاریخی ایران یعنی تیسفون در آنجا قرار داشت متاسفانه در عربیت استحاله شدند و عرب زبان شدند و یا نواحی مثل مرو و سمرقند و بخارا و فرغانه و خوارزم و بسیاری از جاهای دیگر که زمانی یا فارس زبان و یا ایرانی زبان بودند در فرهنگ مهاجم و متجاوز ترک استحاله شدند و ترک زبان شدند . اما خوشبختانه کانون اصلی زبان فارسی ، یعنی ایران فعلی و نواحی مهمی از افغانستان و تاجیکستان عزیز ، به همت بزرگانی چون فردوسی و سعدی و ناصر خسرو و مولوی و … و نیز عواملی دیگر از استحاله در فرهنگ های مهاجم عرب و ترک ، حداقل تا به حال ، در امان ماندند .
اما متاسفانه در سالهای اخیر برخی از اقوام ، به ویژه پان ترکها ، با زیاده خواهی های خود موجبات تهدید این یگانه عامل پیوند ایرانیان با یکدیگر و تنها عامل پیوند با پیشینیانشان شدند . پان ترکها با انجام کارهایی چون نامه نوشتن به رییس جمهور ( متاسفانه جناب رییس جمهور در زمان تبلیغات ریاست جمهوری برای دستیابی به یک مسند دنیایی کم ارزش ، وعده هایی خلاف مصلحت ایران به اقوام داد و حالا باید چوبش را فرهنگ و هویت ایرانی ما بخورد . ایکاش در قانون اساسی این ماده قرار گیرد که : ” کلیه نامزدهای مقامات انتخابی کشور ، اعم از ریاست جمهوری ، ریاست قوه قضاییه ( در صورت انتخابی شدن آن ) ، نمایندگی مجلس شورای اسلامی ، نمایندگی مجلس خبرگان در تبلیغات انتخاباتی خود وعده و شعاری ندهند که بر خلاف اصول اساسی اسلام ، قانون اساسی ، منافع ملی و تمامیت سرزمینی و اصالت ایرانی باشد و اگر نامزدی چنین وعده ای یا شعاری مطرح کرد ، پس از سه بار تذکر اگر از عمل خود بازنگشت با تشکیل جلسه فوق العاده ای توسط شورای نگهبان صلاحیت او مورد بررسی مجدد قرار می گیرد و در صورت لزوم از نامزدی آن سمت کنار گذاشته می شود ) .
به هر روی پان ترکها از ریاست جمهوری تقاضای رسمی شدن زبان ترکی در ایران و نیز تدریس به زبان ترکی و نیز تاسیس فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی ؛ درخواست های نامشروع و گستاخانه دیگر کرده اند و باید با اندوه بگوییم که می خواهند از این راه به شکستن کمر زبان فارسی و به تبع آن اصالت و ماهیت ایران کهن بپردازند . ( بعضی از این خائن های بی ریشه فکر می کنند اگر تقاضای به رسمیت شناختن زبان ترکی کنند بهتر است تا تقاضای تجزیه طلبی کنند . در حالیکه تمام اصالت و شخصیت ایران ، به زبان فارسی است و اگر این زبان آسیب ببیند دیگر ایرانی وجود نخواهد داشت و ما با شرمندگی در برابر تمام کسانی که برای ایرانیت ایران جان باختند و به ویژه فردوسی ، ایران را به توران تبدیل کردیم و خودمان یوغ بندگی ترکان و تورانیان را بر گردن نهادیم و ای وای از آن روز ) .
در اینجا باید مطلبی را به همگان تذکر دهیم که ترکهای ایران را باید به دو دسته تقسیم کرد : یکی ترک زبان ترک تبار و دوم ترک زبانان ایرانی تبار .
الف ) ترک زبانان ترک تبار : ترک زبانان ترک تبار که ترکهای اصیل و واقعی هستند ، اقوامی نیمه وحشی از نژاد زرد می باشند که گرچه در گذشته بیشتر در غرب چین و مغولستان قرار داشتند ولی اینکه بر اثر مهاجرت ها و تهاجم ها در آسیای غربی و تا بخشهایی از اروپای شرقی نیز ساکن شده اند. اینها به زبانهایی از خانواده زبانهای ترکیتبار سخن میگویند.
خاستگاه اصلی مردمان ترکتبار واقعی ، غرب چین و مغولستان بوده و این مردمان زرد پوست مغول سان به تدریج و با مهاجرت و تهاجم و تجاوز به زنان غیر ترک و قهر و غلبه در غرب آسیا، خاورمیانه، آناتولی و اروپای شرقی سکونت یافتند. و بخشهای بزرگی از مردم هندواروپایی نواحی جدید نیز ترکزبان کردند. بررسی دیانای در ترکیه نشان میدهد که مردم ترکیه نوادگان مردم مختلف ساکن آناتولی مانند یونانی، ارمنی، قفقازی (آسیانی) و کرد میباشند که در سدههای معاصر ترکزبان شدهاند و از لحاظ ژن از نژاد ترک (زردپوست مغولسان) بهره بسیار کمی برده اند. کمتر از ۱۰% مردم ترکیه دارای این نژاد میباشند. در مورد ترک زبانان آذربایجانی نیز این قضیه صادق است که از لحاظ ژن به سان مردم ایرانی و قفقازی هستند . این را از تفاوت در ظاهر و فیزیک ترکان ایران و آناتولی که آریایی تبارند با ترکان زرد پوست آسیای مرکزی مثل قرقیزستان و قزاقستان و ازبکستان و … می بینیم . .
بسیاری از اقوام ترک شده و ترکزبان، زبان ترکی را بر اثر تجاوز مردان ترک شبه وحشی و یا ارتباط و آمیزش با ترکزبانان اخذ کردهاند، ( شبیه اتفاقی که در جاهایی مثل مصر و تونس و… شد که مردم آن نواحی با آن که عرب نژاد نبودند بر اثر قهر و غلبه اعراب زبان اصلی و مادری خود را از دست دادند و عرب زبان شدند و بدین وسیله در هویت عربی استحاله شدند . جالب این است که حتی بعضی ازاین عرب شده ها در تفکرات پان عربی و تعصب عربی از اعراب واقعی و اصیل که ساکنان حجازند گوی سبقت را ربودند ! شبیه بعضی از ایرانیان و آریایی تباران خودمان که در فرهنگ و زبان ترکی چنان استحاله و الینه و آسیمیله شده اند و خود را ترک واقعی و اصیل می شمارند و چنان در حمایت از فرهنگ گرگ پرست ترکی سینه دری می کنند که آدم نمی داند به حال این بی هویت ها بگرید یا بخندد !
از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام ایشان ، در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجه بریتانیا به عثمانی این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت . به هر روی این ترک تباران ترک زبان زرد پوست هستند و به هیچ وجه جزو ساکنان اصلی ایران محسوب نمی شوند .
ب ) ترک زبانان ایرانی تبار : این ترکها که ترکهای اصیل و واقعی و زرد پوست نمی باشند بلکه در آذربایجان ایران زبانشان ، پیش از ورود ترکان ، پهلوی آذری بوده است ولی در بعد از اسلام و با برداشته شدن سد حکومت مرکزی قوی ای مثل ساسانیان که دایم با اقوام ترک زرد پوست در نبرد بودند ، پای اقوام زرد پوست به ایران بازشد اینها با گفتن شهادتین وارد جهان اسلام آنروز که ایران هم بخشی از آن شده بود می شدند . روند ورود ترکان در ایران در دوره سلجوقی تشدید شد و با تشکیل حکومت سلاجقه روم حضورشان در آذربایجان شدت گرفت و بعدها با حمله مغولان ، که هم نژادان و برادران ترکان محسوب می شوند ، ادامه پیدا کرد و در زمان ایلخانان که پایگاهشان در آذربایجان و پایتختشان مراغه بود تشدید شد و در دوره صفوی به اوج رسید . این ترک تباران زرد پوست در نواحی آذربایجان که جایگاه صفویان بود به طور جدی تری ساکن شدند و با قهر و غلبه و تجاوز ، زبان خودشان را بر ایرانیان آریایی تحمیل کردند . همانطور که گفتیم بررسی دیانای در ترکیه نشان میدهد که مردم ترکیه نوادگان مردم مختلف ساکن آناتولی مانند یونانی، ارمنی، قفقازی (آسیانی) و کرد میباشند که در سدههای معاصر ترکزبان شدهاند و از لحاظ ژن از نژاد ترک (زردپوست مغولسان) بهره بسیار کمی برده اند. کمتر از ۱۰% مردم ترکیه دارای این نژاد زرد پوست میباشند. در مورد ترک زبانان آذربایجانی نیز این قضیه صادق است که از لحاظ ژن به سان مردم ایرانی و قفقازی هستند ، که بر اثر تهاجم و تجاوز دچار آسیمیلاسیون فرهنگی شده و ترک زبان شده اند . این را از تفاوت در ظاهر و فیزیک ترکان ایران و آناتولی که آریایی تبارند با ترکان زرد پوست آسیای مرکزی مثل قرقیزستان و قزاقستان و ازبکستان و … می بینیم .
به هر روی ما به پان ترکهایی که ترک زبان ترک تبار هستند و به ایران آمده اند و خواهان رسمی شدن زبان ترکی در ایران و نیز تدریس به زبان ترکی و نیز تاسیس فرهنگستان زبان و ادبیات ترکی و دارای دیگر درخواست های نامشروع هستند ( عده ای گمان می کنند که بهتر است در برابر پان ترکها کوتاه آمد و در برابر خواسته های آنها تسلیم شد اما حقیقتا اشتباه می کنند ! واقعا اشتباه می کنند ! یقینا اشتباه می کنند ! دریغا که نمی دانیم به این افراد ساده لوح به چه زبانی بگوییم که اشتباه می کنید ؟! ) به هر روی ما به این پان ترکهایی که از فرط بی ریشگی و بی هویتی و بی اصالتی به جعل تاریخ و جغرافیا و شخصیت برای خود می پردازند چنانکه ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روس در مورد ایشان گفته : «هر جا که پرسش حلنشدهای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بیدرنگ دست خود را همانجا دراز میکنند » .
همچنین مینورسکی ضمن انتقاد از روش مورّخان پانترکیست، بیان میدارد که «مسائل علمی حلنشدهای در زمینه فرهنگ اقوام شرق باستان» بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پانترکیسم فراهم ساخته است .
همچنین جالب است بدانیم این پان ترکها که نسب خود را به گرگ آسنا می رسانند در جنایت و آدم کشی و بی ناموسی و تجاوزگری و خباثت و رذالت دست کمی از گرگ نیز ندارند و این پان ترکیستها تنها پنج نسل کشی در قرن بیستم انجام دادند نسل کشی ارامنه با یک و نیم میلیون کشته ؛ نسل کشی یونانیان با 500 هزار کشته ؛ نسل کشی آشوریان با 300 هزار کشته ، نسل کشی کردها و نسل کشی علویان هر کدام با دهها هزار کشته .( البته اینها تنها جنایت آنها در قرن بیستم است و خدا می داند در گذشته اینها چه جنایتهایی مرتکب شده اند ؛ برای مثال یکی از اولین کشتارهای های ترکان ، کشتار ایرانیان از قرن پنجم تا قرن هفتم و هشتم است . متاسفانه این نسل کشی ها مغفول مانده است . نسل کشی و وحشی گری اقوام ترک تا حدی بوده است که اصطلاح ترکتازی در زبان فارسی برای بیان وحشیگری است . برای مثال انوری شاعر عصر سلجوقی قصیده ای دارد در بیان وحشی گری ها و تجاوزگری های قوم ترک غز که با این دو بیت شروع می شود : به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر نامه اهل خراسان به بر خاقان بر نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر ) ) در خصوص ترکها باید بدانیم این ملت هیچ ریشه ای در تاریخ ندارد . گرچه سعی می کند برای خود ریشه تراشی و تاریخ سازی و هویت بافی کند مثل اینکه بگویید سومری ها چون زبان التصاقی داشتند و چون ترکی نیز زبان التصاقی است پس سومری ها ترک بوده اند و این از بزرگترین جوکهای تاریخ است زیرا اگر داشتن زبان التصاقی نشانه ترک بودن است پس بسیاری از آفریقایی ها که زبانشان باتنو است پس ترک هستند چون زبانهای باتنو هم التصاقی است و یا کره ای ها و ژاپنی ها هم ترک هستند و یا مالزی ها و اندونزی ها هم ترک هستند چون زبانشان جزو زبانهای استرونزیایی است و این زبان التصاقی است و البته زبانهای التصاقی زیادند و همین بسنده است . در خصوص ترکها همانطور که گفتیم بی ریشه ترین قوم جهان هستند آنها نه اسطوره خاصی دارند ( دده قورقود یک حماسه 200 و 300 ساله است و همانطور که می دانیم حماسه با اسطوره فرق دارد ) و نه فیلسوف خاصی دارند ( تنها فیلسوف که احتمال ترک بودن دارد فارابی است که برخی محققان می گویند ایرانی الاصل بوده و بعضی هم معتقدند اهل فاریاب افغانستان بوده است ) . همچنین ما هیچ پیامبر ترک سراغ نداریم و هیچ دین ترکی نمی شناسیم و این دلالت بر بی ریشگی این قوم دارد که نه دینی خاص خود دارد و نه پیامبری بر آمده از فرهنگ خود . چنانکه در دوران معاصر هم ما روشنفکر و متفکر شاخص ترک در حد و حدود نصر حامد ابو زید مصری یا محمد ارکون الجزایری یا محمد عابد جابری مراکشی و یا عبدالکریم سروش ایرانی یا نقیب الطاس مالزیایی و یا فضل الرحمان پاکستانی و… سراغ نداریم .
به هر حال شاید علت این همه اصرار و تعصب ترکها بر زبانشان همین باشد که اینها اصلا چیز دیگری ندارند که بخواهند بدان تمسک جویند . نه دینی و نه پیامبری و نه فیلسوفی و نه متفکری و …
به هر روی این پان ترکهای ترک تبار زرد پوست و گرگ نسب از نواحی دیگر به ایران کوچ کرده اند و ما به آنها می گوییم : ایران کشور شما نیست و شما با رعایت احترام و ادب حداکثر مهمان ما هستید و مهمان باید حرمت صاحب خانه را نگهدارد و درخواست ناحق نکند و اگر باز هم نمی توانید ایران آریایی را تحمل کنید بهتر است به نزد اجداد زرد پوست نیمه وحشیتان در غرب چین و مغولستان بازگردید و ایران را برای ایرانیان آریایی بگذارید . ( البته بهتر است دستاویزهای پان ترکها از دست آنها گرفته شود ؛ مثلا اصل 15 قانون اساسی که بر خلاف اصالت ایرانی است حذف شود و یا تیم تراکتورسازی که نماد پان ترکها شده از لیگ فوتبال کنار گذاشته شود ) . اما خطاب ما به برادران هم میهن ترک زبان اما ایرانی و آریایی تبار خود که بر اثر قهر و غلبه ترک تبارهای زرد پوست گرگ نسب ، دچار آسیمیلاسیون فرهنگی شده و ترک زبان شده اند می گوییم که زبان اصلی شما پهلوی آذری است که از خانواده زبانهای ایرانی است و شما اگر می خواهید به اصل خویش بازگردید و در فرهنگ ترک تباران زرد پوست استحاله نشوید و همانند اجدادتان به زبان ایرانی تکلم کنید بهتر است دست از زبانی که به زور بر شما تحمیل شده بردارید و به زبان شیرین فارسی که نزدیکترین زبان به زبان آذری است برگردید و به این زبان سخن بگویید .
از استارا تا انزلی جزو استان جدید تالش خواهد بود و این مناطق در حقیقت نه برای اردبیل است نه گیلان . خود مردم عزیز گیلک هم میدونن که این مناطق در قلمرو قوم تالش است . احتمالا حیران و مناطق کوهستانی هم به اردبیل واگزار بشه . در ضمن چه زبان گیلکی چه تالشی چه تورکی باید در کنار زبان دری در مدارس تدریس بشود . یاشاسین گیلک .تالشی. تورک
سلام. گیلکها و تالشها از سالیان دور در گیلان و اردبیل زندگی مشترکی داشتهاند. طبیعیه که برخی از تالشها مایل باشند استان مستقلی داشته باشند. این در نهایت خود تالشهای گیلان و اردبیل هستند که باید در این مورد تصمیم بگیرند و این در حوزه علایق من گیلک و شمای تورک نیست.به هر حال متاسفانه در حال حاضر چنین امکانی ظاهر از نظر جمعیتی (و شاید سیاسی) وجود ندارد. اما این مطلب اصلا در مورد این موضوع نیست. مسئله در مورد جغرایا و قوانین فعلیه. گردنه حیران در حال حاضر جزء استان گیلان هست و در آینده و در شرایط ایدهآل هم باز خود مردم این منطقه باید در این مورد تصمیم بگیرند و نمیشه بر اساس شایدها خیالپردازی کرد. بزیوی.
جناب مهران اردبیلی شما اردبیلی ها به حد کافی به انزلی مهاجرت کردید دیگه نمیخواد در مورد انزلی افاضات کنید و انزلی رو بخشی از تالش بدونید انزلی ربطی به تالش نداره مردم بومیش نه ترکن نه تالش
شما ترکهای مهاجر به گیلان همیشه نقش فتنه گر و داشتید تو گیلان البته تقصیر شما نیست وقتی ما اجازه میدیم یه مهاجرزاده اردبیلی نماینده انزلی بشه باید هم شاهد خیانت شما اردبیلی ها مهاجر به گیلان باشیم باشیم شما که سابقه نسل کشی دو قوم گیلک و تالش و دارید حق اظهار نظر در مورد گیلان و ندارید الانم دلتون برای تالشها نسوخته چون میدونید تالش تجزیه بشه زمینه برای آذرباییجان شدن و تصاحبش فراهم میشه این و میگید همین الان تو نقشه های آدرباییجان جعلیتون گیلان و قزوین و آذرباییجان میدونید تالشها هم خودشون خیلی خوب شما رو شناختن تو و امثالت حق اظهار نظر در مورد انزلی رو ندارید